بعد مشهد

ساخت وبلاگ
ادامه داستان زندگیمو مینویسم با چشای اشکی و صدای خفه از بغض ک حکایت از دلگیری شدیدم داره  دیشب شب یلدا بود شب یلدا بدی بود چون با عشقم سر اینکه نامزدم شب یلدا کنارم خونه ما میخاست بیاد دعوا کردیم من اصلا دوس نداشتم بیاد ولی نشد نیاد هرچند با کلی ضد حال بهش اومدو اصلنم تحویل نگرفتم ولی عشقم فک کرد خیلی خوشحاله و از خوشحالی اون قاطی کرد و الان باهم قهریمو من بیدارو داغوووونم راستی نگفتم ک من برا مهاجرت ب سوئد با نامزدم اقدام کردم  فقط بخاطر اینکه دیگه نمیشد زندگیامون با هم بگذره من ب وجود  زن عشقم و عشقم ب وجود نامزدم خیلی حساس شدیم کلا ۳روز رو ابراییم چون واقعا عاشق واقعی هستیم ولی ب جنون کشیده شدیم ولی مثل عشقمونو جایی ندیدمو نشنیدم میمیرم ازین عشق وقتی فک میکنم چقد حالمون باهم خوبه و چقد دیوانه وار همو میخایم ولی ب جایی رسیدیم ک داره کارمون از رسوایی خانوادگیم میگذره چون الان دیگه همه میدونن همه هم خونواده و شوهر من هم خانواده و زن اون و خونواده زنش وخونواده خودش همه دیگه این عشقو خبر دارن ولی چون زندگی با این شرایط برامون خیلی سخت شده تصمیم گرفتیم ما بریم ی کشور اروپایی ک ایشا... برا اردیبهشت قراره بریم و اگه خدا بخاد بعدش شاید بتونه عشقم بیاد شاید تو ی دنیای دیگه واقعا دستای همو بگیریم ولی فعلا قراره با نامزدم ازینجا برم چون خیلی سخته خیلیییی زندگیم روزای خوشش زیاده ولی سختیاش داره از پا درم میاره من ی دختر فوق العاده با صبر و تحمل بالا بودم ک مسعود و هرکی منو میدید عاشق این ویژگیام میشد ولی حس میکنم الان اون الهه سابق داره تغییر میکنه ادامه بدم شاید دیگه نتونم با ارامش برخورد کنم و آرامش بدم نمیخام با ویژگیای بد کسی منو ببینه و دیگه دوسم نداشته باشه بعد مشهد...
ما را در سایت بعد مشهد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elahe2424 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 8:49

من الان ی کشور اروپایی هستمو عشقم ایران خیلی اتفاقا افتاده الان خیلی داغونمو نمیتونم بنویسم ولی بهتر بشم همشو با عشق زیادم عشقم مینویسم بعد مشهد...
ما را در سایت بعد مشهد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elahe2424 بازدید : 124 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 8:49